ارث
یکی دیگر از عرصههای تفاوت میان زن و مرد که با روح حاکم در کنوانسیون در تعارض است، حکم اسلام در مورد ارث است که بر مبنای آن، ارث زن در مواردی متفاوت از ارث مرد است. در زمان ظهور اسلام و نزول قرآن کریم، محرومیت زنان از ارث در میان همه اقوام و ملل بشری در سطح دنیا رواج داشت و زن به هیچ یک از عناوین همسری، مادری، دختری و یا خواهری ارث نمیبرد.[118] اسلام در این زمینه انقلابی بوجود آورد و اولین نظام حقوقی جهان بود که به زنان حق ارث عطا کرد.[119] در آن دوران نه تنها حق ارث برای زنان تشریع شد، بلکه از به ارث برده شدن زنان نیز منع گردید.[120] اما این که چرا سهم الارث زنان با مردان یکسان نیست و جنسیت در این میان تا چه اندازه دخیل بوده است، نکتهای است که پاسخ آن از مطالب پیشین تا حدود زیادی معلوم است، اما برای تبیین بیشتر این مسأله، توجه به این نکته مفید خواهد بود که در نظام حقوقی اسلام سهمالارث زن بر حسب عناوین موجب ارث متفاوت است و بر حسب این سهمالارث نیز تفاوت مییابد. این عناوین عبارتند از:
1- همسری:
اگر متوفا فرزندی نداشته باشد، یک چهارم و اگر فرزند داشته باشد، یک هشتم به همسر یا همسران او ارث میرسد.[121]
2- فرزندی:
اگر دختر تنها فرزند خانواده باشد، تمامی ترکه به او میرسد و اگر همه فرزندان دختر باشند، اموال به صورت مساوی بین آنان تقسیم میگردد، ولی اگر متفاوت باشند پسر دو برابر ارث میبرد.[122]
3- مادری:
در این صورت، یا سهم مادر با پدر مساوی است یا از او بیشتر است.[123]
4- خواهری:
در این صورت مرد و زن به صورت مساوی ارث میبرند.[124]
همان گونه که ملاحظه میشود، اگر عامل جنسیت عامل اصلی برای تعیین سهمالارث بود، نباید در مواردی سهمالارث زنان مساوی با مردان و در مواردی بیشتر از آنان باشد، حال آن که ارث زن در همه حالتها از مردان کمتر نیست. از سوی دیگر، مبنای تفاوت سهمالارث زن و مرد را باید در عدم مسؤولیت وی در قبال مسائل اقتصادی خانواده و عدم الزام وی به خدمت سربازی و جهاد دانست که از جهت اقتصادی و مالی زن را از هرگونه هزینهسازی در امور مالی معاف و او را تحت حمایت مرد قرار میدهد. در این خصوص اگر گفته شود: چرا اسلام ارث را نصف قرار داده تا از آن طرف بخواهد مسؤولیت اقتصادی را از دوش زن بردارد؟ پاسخ این است که این حکم ارث است که بر مبنای مسؤولیتهای مالی تنظیم شده است نه به عکس. در اسلام به دلیل آن که نهاد خانواده از اهمیت ویژهای برخوردار است، از زن، به عنوان محور استحکام خانواده، مدیریت داخلی خانواده خواسته شده است تا فارغ از هرگونه مسؤولیت و دغدغهای، به این مهم بپردازد و در همین راستا، مسؤولیت مالی و اداره اقتصادی خانواده بر دوش مرد نهاده شده است. بنابراین، اهداف اجتماعی و تربیتی اسلام مبنای تنظیم احکام مربوط به مسؤولیتهای مالی میباشد، چنانکه آنها نیز مبنای حکم ارث و مانند آن است.
ملیت
در بند 1 ماده 9 کنوانسیون آمده است: «دول عضو به زنان حقوق مساوی با مردان در مورد کسب، یا حفظ ملیت آنان اعطا خواهند کرد و تضمین میکنند که ازدواج با فرد خارجی یا تغییر ملیت همسر طی دوران ازدواج خود به خود باعث تغییر ملیت زن، بیوطن شدن یا تحمیل اجباری ملیت شوهر نمیگردد.» در حالیکه بر اساس بند 6 ماده 976 قانون مدنی، هر زن خارجی که شوهر ایرانی اختیار کند تابعیت ایرانی کسب خواهد کرد، اما اگر زن ایرانی با مرد خارجی ازدواج کند نه تنها شوهر وی به تابعیت ایران در نخواهد آمد، بلکه احتمال دارد طبق قانون دولت متبوع شوهر، تابعیت شوهر به لحاظ ازدواج به وی تحمیل گردد. در بند 2 ماده 9 کنوانسیون مقرر شده که دول عضو در مورد ملیت کودکان به زنان حقوق مساوی با مردان اعطا خواهند کرد، حال آن که بر اساس بند 2 ماده 976 قانون مدنی، تحصیل تابعیت ایرانی برای فرزندان منوط به تابعیت ایرانی پدر ایشان است.
اهلیت
در بند 2 ماده 15 کنوانسیون تساوی زن و مرد در اهلیت مطرح شده که با اصل بیستم قانون اساسی و ماده 1207 و تبصره 1 ماده 1210 قانون مدنی در تعارض است. مطابق این مواد برای اهلیت تمتع و استیفاء بلوغ شرط است؛ در مردان 15 سال و در زنان 9 سال قمری. حتی چنانچه بر مبنای قول غیرمشهور، قانونگذار این ماده قانونی را تغییر دهد و سن 13 سال را برای بلوغ دختران اختیار کند یا ملاک بلوغ را احتلام در پسران و حیض در دختران 125 قرار دهد، همچنان این تعارض به حال خود باقی خواهد بود.
اقامت
بند 4 ماده 15 کنوانسیون در راستای حق آزادانه محل اقامت و سکونت افراد، خواستار اعطای حقوق برابر با مردان به زنان شده است، در حالی که بر اساس ماده 1114 قانون مدنی، زن پس از ازدواج مکلّف میشود در منزلی که شوهر برای او انتخاب کرده است سکونت نماید. عدم تبعیت از نظر زوج، نشوز تلقّی شده و موجب از بین رفتن حق نفقه میگردد. همچنین به موجب بند 3 ماده 18 قانون گذرنامه، زنان نمیتوانند آزادانه در خارج از کشور تردد نمایند و صدور گذرنامه برای زنان شوهردار موکول به رضایت کتبی شوهر است.
حجاب
روح کلی حاکم بر کنوانسیون نفی هرگونه تفاوت میان زن و مرد است که این امر حکم حجاب را نیز شامل میشود. واژه حجاب به معنای پوشش نیست و در قرآن تنها یک بار آن هم به معنای مانع به کار رفته است و حاکی از عنایت اسلام به وجود نوعی مانع در معاشرتهای زن و مرد و پیشگیری از اختلاط و آمیختگی دو جنس مخالف میباشد و میتوان گفت: در اصل وجود چنین حقیقتی در اسلام و میان مسلمانان هیچگونه تردیدی نیست. هرچند همان گونه که اشاره شد، حجاب به معنای ستر و پوشش نیست، اما باید پذیرفت که در فرهنگ ما از حجاب دقیقاً همان مفهوم ستر و پوشش اراده میشود. هنگامی که گفته میشود: «فلان خانم با حجاب است»، مراد این است که بدن خود را از نامحرم میپوشاند و هرگز کسی از این جمله عزلت و گوشهگیری و خانهنشینی زنان را تلقّی نمیکند. بنابراین، ظاهراً خیلی مناسبت نخواهد داشت اگر خود را درگیر این موضوع کنیم که واژه «حجاب» را به کار ببریم یا نه.
مبنای قرآنی حجاب: در قرآن کریم آیاتی بر این مطلب دلالت میکند که به آنها اشاره میشود: خداوند متعال در آیه موسوم به آیه حجاب، مؤمنان را مکلّف ساخته است که با زنان پیامبر از پشت پرده و مانع سخن بگویند. هرچند ممکن است تصور شود این حکم به زنان پیامبر اختصاص دارد، اما تعلیل موجود در ادامه آیه عام است و شامل سایر زنان نیز میشود. در این بخش از آیه میفرماید: «رعایت این مسأله برای پاک ماندن دلهای شما و زنان مناسبتر است.»[126] و در آیه دیگری معروف به آیه «خمار» میفرماید: «زنان روسری خود را پشت سر نینداخته، گردن و بالای سینه خود را بپوشانند.»[127] در ادامه این آیه به زنان هشدار میدهد که محکم بر زمین راه نروند تا صدای زیورهای مخفی آنان به گوش نرسد. به راستی چگونه خواهد بود که رساندن صدای زینت به گوش نامحرمان حرام باشد و عیان ساختن آنها و نمایش بدنهایشان حرام نباشد؟[128]
در آیه دیگری که به آیه «جلباب» معروف است، فلسفه حجاب را امنیت اجتماعی زنان بر شمرده، میفرماید: رعایت این دستور اسلامی برای این که به ایمان و پاکدامنی شناخته شوند و مورد اذیت واقع نشوند مناسبتر است.[129] بنابراین، دانسته میشود که حجاب نشانه شناسایی است نه عامل دوری از جامعه. این آیه نمیگوید حجاب برای آن است که زنان شناخته نشوند، بلکه میگوید برای آن است که شناخته شوند؛ یعنی دیگران آنان را به پاکدامنی بشناسند و متعرض آنان نشوند. در آیه 60 سوره «نور» برخی از سختگیریها از زنان مسن، که دیگر مورد رغبت و تمایل جنسی مردان نبوده و امیدی برای ازدواج ندارند، برداشته شده به آنان اجازه داده شده است که به شرط آن که خود را به زیور آلات نیاراسته و آرایش نکرده باشند، لباس خود فروگذارند، در حالی که اگر همانان نیز به عفت و پاکدامنی بگروند برایشان بهتر خواهد بود.[130] این آیه به خوبی دلالت دارد که بر زنان غیر یائسه جایز نیست لباس خود را فرو گذارند و بدن و زیور آلات خود را به نامحرمان نمایش دهند.
نظرات شما عزیزان: